دیشب یه خواب هوس آلود دیدم. خواب دیدم که باز عهدمو شکستم و کارای بد بد کردم. جالبه که تو خواب هم همون حس پشیمونی بعد گناه به سراغم اومد. باز داشتم به خودم فش می دادم که یه هو بیدار شدم. خیلی لحظه ی قشنگی بود وقتی دیدم که همش یه خواب بوده!!!
داشتم بااااااااال در میاوردم!
آخیییییش خدا رو شکر!
یه چیز جالب تر اینکه همین چند دقیقه پیش باز آقا هوسه اومد سراغم. پشت کامپیوتر بودم که از جانب یه موجود خبیس وسوسه شدم که برم یه چار تا سایت ... دید بزنم. نزدیک هم بود که برم اما یهو یاد خواب دیشبم افتادم و باقی قضایا...
خدا جون خیییلییی دوست دارم!
سلام
رسیدن به خیر.
از همون جمعه که دیدم بالاخره بعد از مدتها آپ کردی، داشتم فکر میکردم که چی بنویسم. (البته، نه همه اش رو! هی فکر میکردم و چون به نتیجه ای نمیرسیدم، ول میکردم)
آخه اون پست شماره ی 39 یه جوری بود! فکر کردم چقدر عوض شدی. اما این پست 41، خیالم رو راحت کرد.
دیگه نمیخوام خیلی فضا رو احساسی کنم، نه که خودم هم خیلی آدم رومانتیکی ام؛ از اسمم معلومه، نه؟
خوشحالم که باز آپ کردی، و خوشحالم که حالت خوب به نظر میاد. ان شاء الله که اصل حالت هم خوب باشه.
و اما در مورد این پست. خدا رو شکر.
ان شاء الله که خدا خودش بهت توی مسیرت کمک کنه و هر چی که به خیرته برات پیش بیاره.
راستی این ایام پر برکت رو بهت تبریک میگم. ان شاء الله کهخدا از برکاتش هممون رو بهره مند کنه.
التماس دعا.
در پناه حق، موفق باشی.
سلام بر فضول خان عزیز!
چه عجب یکی ما رو تحویل گرفت!
دلم برات تنگ شده بود رفیق شفیق
به بلاگ های بچه ها سر زدم. کمتر آپ می کنن. انگار سرشون شلوغه
والا ما خودمون محتاجیم به دعا. اما اگه قابل باشیم حتما.
منم این اعیادو بهت تبریک می گم. بازم من و دیگرانو دعا کن. بلکه فرجی شه و واسه همیشه راحت شیم از شر هر چی وسوسس!!
در مورد تغییر هم نمیدونم چی بگم.خدا کنه که همیشه تغییرات به سمت جلو باشه آخه به سمت بالا که خیلی سخته!