زین توبه که صد بار شکستم توبه

9 سال تباهی و 1000 بار عقبگرد. می خوام سد نتونستن رو بشکنم، بارها خواستم ولی نتونستم. هر کی هستی، هر چی بودی خوش اومدی!

زین توبه که صد بار شکستم توبه

9 سال تباهی و 1000 بار عقبگرد. می خوام سد نتونستن رو بشکنم، بارها خواستم ولی نتونستم. هر کی هستی، هر چی بودی خوش اومدی!

۵۳) بازم سلام

داشتم به سبک روزای پریشونیم یه چرخی تو پی ام هام و وبلاگا می زدم، یهو یادم افتاد توی دنیای بزرگ و رنگارنگ اینترنت منم یه وبلاگی داشتم!! وقتی دیدم تو این مدت که نبودم این همه نظر داشتم یه کمی حال کردم. وقتی خوندمشون بیشتر حال کردم. وای که چقد دستم کند شده!!

امشب شب قدره و من قدرنشناس کاری بهتر از این نتونستم انجام بدم که بیام و پای سیستم بشینم. باز دلم گرفته ای خدا! آخه میگه صبوری کن بازم. باشه عزیز به روی چشم. بی خیال!

داشتم دل نوشته های گذشته هامو نگاه می کردم. توی کاغذای چرک نویس که با خط چپندر قیچیم مزین شده بودن. گذاشته بودمشون لای یکی از کتابام. برگ اولش مال شب قدر دو سال پیش بود توش نوشته بودم:

سال هاست که از پاکی روحم می گذرد. سال هاست درد بی ارادگی رو با خودم همراه دارم. باورم نمیشه بیشتر از هزار بار توبه کرده باشم و حتی یک بار هم موفق نشده باشم. بهای این لذت های چند ثانیه ای چی بوده؟ کمری که مدام درد می کنه، چشمانی که هر روز تارتر می بینه، اعتماد به نفسی که از دست رفته و بدتر از همه سیاه شدن روحم.

خدایا دیشب باهات یه عهدی بستم. قبل از اینکه به روم بیاری خودم آگاهم که با تو عهد زیاد بستم و زیاد شکستم. خودم می دونم که بد بنده ای برات بودم. نافرمانیتو زیاد کردم. خدایا این بار نیمی خوام شعار بدم، می خوام ثابت کنم؛ هر وقت ثابت کردم بعدش ادعا می کنم. خدای بزرگم می خوام ثابت کنم که عهد این بارم با دفعه های قبل فرق داشته. دیشب شب قدر بود. با این که چشام سال ها چیزایی رو دیده بودن که تو منع کرده بودی، با این که چشام آلوده ی آلوده بودن اما به عشق تو، به عشق پاک بودن برای تو شرمندم نکردن. یکی دو بار چشام خوب خیس شدن. خدایا من دیشب از اعماق وجودم از کرده هام پشیمون شدم. توبه کردم. ازت عاجزانه می خوام که این توبه رو از من گناهکار قبول کنی و من رو به پاکی برسونی. خدایا هنوز بی وجدان نشدم. می دونم که هر بدی کردم از جانب خودم بوده. می دونم اگه من رو ببخشی از بزرگی و کرم و مهربونیته. خدایا هر مجازاتی برام در نظر بگیری بدون شک عذابش بهتر از انجام دادن این گناه زشته. کمکم کن! می دونم اگه تو ازم راضی باشی خودم هم احساس رضایت می کنم اما الان سال هاست که نسبت به خودم احساس تنفر دارم. از امروز همه سعیمو می کنم تا بنده ی خوبی برات باشم.

شهریور 1387

جالبه ها! این که این همه به خودم و خدا قول دادم ولی بازم شکستم. خدا رو شکر ماه رمضون امسال تا الان غلط زیادی نکردم. به امید خدا اگه این چند روزم خر نشم، بعد از سال ها موفق شدم ماه رمضونی بدون کسافت بازی رو تجربه کنم.

برم تا سحر یه کم درس بخونم بلکه سال دیگه ارشد قبول شم امسال که اسمم در نیومد. احتمالا ۸-۹ ماه دیگه باید برم واسه درجه داران جفت پا بزنم.

خدا کنه توی این شب عزیز هر کی که دنبال رهاییه به آرزوش برسه. شب بخیر 

تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری به دست نخواهی آورد. این یک هنجار همیشگی است.

نظرات 8 + ارسال نظر
faryad چهارشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:26 ب.ظ http://mojebigarar.blogfa.com/

چند روز بیشتربه روز قدس باقی نمانده است نباید این فرصت را از دست داد باید از شلوغی خیابان ها استفاده و یک ضربه کاری دیگربه این نظام جهل و جنایت وارد نمود.

omidreza پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:14 ب.ظ http://mosaferam.blogfa.com

وای انگار خدا خیلی دوستم داره وای دوست دارم داد بزنم بگم خدا چقدر دوست دارم که تو می خوای بنویسی چند شب پشت سر هم خوابت می دیدم صحبت هات منو زیرو رو کرد دعا کردم دوباره برگردی.کلی باهات حرف دارم کلیم دوست دارم.

omidreza پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ب.ظ http://mosaferam.blogfa.com

سلام کجایی تا باهات صحبت نکنم آروم نمی شم دارم از خوشحالی بال در می آرم تو نجاتم دادی تورو خدا زودتر بیا.

[ بدون نام ] جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ق.ظ

سلام کجایی پس؟ نکنه خدایی نکرده دوباره بری پیدات نشه.منتظرتم.

omidreza شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 ق.ظ http://mosaferam.blogfa.com

بیا خواهش می کنم خیلی داغونم کمک می خوام بیا بیا زودتررررررررر.

omidreza یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 ق.ظ http://mosaferam.blogfa.com

سلام البته سلامی با نا امیدی من همچنان منتظرتم که جوابم بدی امیدوارم بیای من دیگه پیام نمی دم تا این پیام هام بخونی اما هر روز به وبلاگت سر می زنم امیدوارم الان پاک باشی منم 7 روز پاکی دارم.

جینجد یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ب.ظ

سلام اگه میتونی هر روز اپ بشو من تصمیم گرفتم ترک کنم کمک میخوام

سلام دوست من
خیلی تصمیم خوبی گرفتی
سعی می کنم بیشتر بیام
تو هم سعی کن اوایلش کمتر تنها بمونی اصلا اگه می تونی تنها نمون
موفق یاشی

فضول خان دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ب.ظ

سلام

چطوری مهندس توبه جان عزیز؟!
آقا شرمنده که توی این مدتی که نبودی برات نظر نذاشته بودم. ولی هر از چندگاهی سرمیزدم که ببینم این یکی غیبتت بالاخره کی تموم میشه. خونه‌ی جدید رو هم باید تبریک بگم. ببخشید که با گل و شیرینی و کادو نیومدم! البته من خودم یه پا گل و کادو و شیرینی‌ام!

در مورد اون دعایی هم که یه بار گفته بودم برام بکنی (در مورد کنکور ارشد)، الحمدلله من نتیجه‌م خوب شد. میشه نتیجه گرفت تو دلت پاکتره، چون دعای تو در مورد من برآورده شده و دعای من در مورد تو گویا مستجاب نشده. اما ان‌شاء الله که خیره. ببینم امسال چی کار میکنی مهندس. ان‌شاءالله توی شب قدر برات سال خوبی مقدر شده باشه.

این روزهای آخری ماه مبارک هم دوستان قدیمی رو یادت باشه. التماس دعا برای همه، مخصوصا بچه‌هایی که دارن ترک میکنن.

اما برم سراغ اصل حرفم در مورد این پستت.
این پستت رو فکر کنم فردای همون شبی که گذاشتی خوندم. اون دست‌نوشته‌ات واقعا من رو یاد خودم انداخت.
یاد عهدهایی که بسته بودم، بارها و بارها و بعد شکسته بودم، بارها و بارها. ولی خوبیش اینه که خدا هنوز هم توی مهمونیش راهمون میده.
میدونی، به نظرم یکی از مشکلهایی که باعث میشه ما عهدهامون رو بعد از مدتی زیرپا بذاریم، اینه که اون حالی که در زمان توبه و بستن اون عهد داریم رو نمیتونیم برای خودمون حفظ کنیم. اگه بتونیم اون «حال» رو به اصطلاح اهل عرفان تبدیل به «مقام» کنیم که باهامون باقی بمونه، میتونیم به عهدهامون هم پایبند باشیم.
و فکر میکنم که یکی از عواملی که باعث میشه که اون حال رو از دست بدیم اینه که دوباره دست به گناه میزنیم؛ حالا شاید اولش به روشهای دیگه‌ای غیر از اون گناهی که ازش توبه کردیم. اما به نظرم همونها هستن که کم‌کم و به تدریج اون حال رو ازمون میگیرن و ما مستعد میشیم که عهدشکنی کنیم.

ان‌شاءالله که به حق این ماه عزیز و این ایام و لیالی پایانیش، خدا به هممون توفیق بده که به عهدهامون پایبند بمونیم.

باز هم التماس دعا.
در پناه حق، موفق باشی.

علیک سلام
واقعا هم گل و شیرینی هستی. رفیق نیمه راه نیستی!
تبریک به خاطر کنکورت هرچند که خیلی دیره!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد