زین توبه که صد بار شکستم توبه

9 سال تباهی و 1000 بار عقبگرد. می خوام سد نتونستن رو بشکنم، بارها خواستم ولی نتونستم. هر کی هستی، هر چی بودی خوش اومدی!

زین توبه که صد بار شکستم توبه

9 سال تباهی و 1000 بار عقبگرد. می خوام سد نتونستن رو بشکنم، بارها خواستم ولی نتونستم. هر کی هستی، هر چی بودی خوش اومدی!

۲۰) سلام

دلم نیومد امشب رو راحت از دست بدم. اول تصمیم داشتم وقتی 40 روز پاک موندم بیام و یه پست بزارم، بعد تصمیمم شد وقتی 70 روز گذشت، بعدش گفتم وقتی 100 روز گذشت. بالاخره امشب اومدم.

آره درست می خونید. بعد از قریب 10 سال کلنجار رفتن با خودم بالاخره تونستم. امشب 100امین شبیه که بدون تنفر از خودم میخوام بخوابم.

رکورد قبلیم 43 روز بود که مربوط میشد به یکی دو سال پیش. تو این پست نمیخوام جشن بگیرم یا از خودم متشکر شم. میدونم خیلیا هستن که تو این لحظه دارن به عالم و آدم متوسل میشن بلکه از شر این مرض رهایی پیدا کنن.

100 روز در مقابل 10 سال چیزی نیست. هنوز یادم نرفته لحظه های نکبت بار زندگیمو که دلم میخواست از حقارت بمیرم. حقارت نه پیش دیگران، بلکه پیش خودم.

چه بد ساعاتی بود وقتی بعد از خودارضایی های مکرر باید تو دلم به خودم لعنت میگفتم از لذتی که نبردم و دروغی بود، از ارضایی که نمیشدم، از اعتماد به نفسی که از دست میدادم و یه خستگی کوفتی که تا دو سه روز زندگی رو برام زهرمار میکرد. از خدا خیلی خواستم، از خودم خیلی خواستم ولی نمیشد. اگه فریاد میزدم، اگه شب تا صبح تو رختخواب پنهونی اشک میریختم و از ته دل تصمیم میگرفتم که بار آخرم باشه، ولی نمیشد.

تو این پست نمیخوام بگم که چه جوری تونستم. تو این پست فقط میخوام یاد اونایی باشم که گرفتار این بیمارین. خیلیاشون یا بهتر بگم خیلیاتون مدت های طولانیه که تصمیم خودتونو گرفتید و هر بار به دلیلی موفق نشدید.

حرف من با اونایی نیست که هنوز پرتن و خیال میکنن این عادت ضرری نداره و واسه انسان لازمه، خودشونم که به ته دلشون رجوع کنن میبینن که دارن فقط خودشونو گول میزنن و دارن بهترین سالهای عمرشونو هدر میدن؛ حرف من با اوناییه که میخوان راست بایستن، دلشون میخواد از شر این مرض راحت بشن اما خیال میکنن که نمیشه. امشب اومدم که بگم میشه!

میخوام بگم منم سالها مثل شما بودم( هنوزم هیچ ادعایی ندارم شاید دو روز دیگه دوباره پام بلغزه). میخوام بگم همیشه وقتی کسانی رو میدیدم که با دیدن عکسا و فیلمای سکسی میتونستن مقاومت نشون بدن و خطا نکنن، بهشون حسودیم میشد. وقتی توی بعضی وبلاگا میدیدم کسی تونسته ترک کنه از ته دل آرزو میکردم کاش منم اراده ی اونو داشتم.

من بعد از سالها دیگه داشتم واقعا از خودم قطع امید میکردم. بارها خواسته بودم و چند قدم رفته بودم و باز زمین خورده بودم. دوباره با پاهای زخمی به سختی پا میشدم و باز زمین میخوردم.

با اینکه نزدیکه امتحانامه ولی امشب اومدم تا بگم که کاری که همیشه خیال میکردم نشدنیه، داره شدنی میشه. از همه کسایی که تو این مدت که نبودم نظر گذاشتن ممنونم. نظرات و راهنمایی هاتون خیلی بهم انرژی مثبت میداد.

نزدیکه امتحاناست و سرم شلوغه، شاید فعلا نتونم مرتب بیام اما میخوام یه تشکر ویژه و دوستانه از "مرد صبور" کنم. افتخار میکنم که تمامیه پست هاشو( با اون تعداد نجومیش!) بارها و بارها خوندم. میتونم بگم وبلاگ ترک هوس تاثیرگذارترین منبعی بود که تونستم توش خودمو پیدا کنم و در عین ناامیدی امیدوار بمونم.

                  از تنگنای محبس تاریکی

                  از منجلاب تیره ی این دنیا

                  بانگ پر از نیاز مرا بشنو

                  آه، ای خدای قادر بی همتا