در طول روز مدام دارم به آرزوهام فکر می کنم. آرزوهای بزرگی دارم، خیلی بزرگ. البته شاید فقط واسه من بزرگن ولی همه ی آدما بالاخره آرزو دارن.
وقتی غرق می شم تو رویاهام یه جاهایی می بینم واسه رسیدن بهشون زیاد فاصله دارم. بیشتر که فکر می کنم می بینم کم فرصت از دست ندادم. یکی از دوستام می گفت آدم بعد از یه سنی تازه به خودش میاد که چه فرصت هایی رو تو زندگی هدر داده (گمون کنم خودش سرش به سنگ خورده بود که اینجوری می گفت).
منم احساس می کنم الآن می تونستم خیلی جلوتر از اینی که هستم باشم. افسوس گذشته خوردن که دردی رو دوا نمی کنه. راستش اصلا دوست ندارم به گذشته برگردم تا جبرانش کنم چون اصلا نمی خوام ریخت گذشته رو ببینم.
چه کاریه! آدم از آیندش درست استفاده می کنه (آره جون عمم)! می دونم همون طور که نوجوونیم تموم شد، یه روز هم می رسه که جوونیم تموم بشه.
کاش اون روز پشیمون نباشم؛ کاش با غرور سرم رو بالا بگیرم. همین که از خودم راضی باشم کلیه. از این حرفا بگذریم ولی تنهایی ترک کردن هم لذت غریبی داره!
چه ربطی داشت نمی دونم!!
سلام .
امیدوارم که به آرزوهای خوب تون که به صلاح تون هست برسید . خدا همیشه به بنده هاش کمک می کنه . به همه ی بنده هاش . دلش رو به دست بیارید ، دل تون رو به دست میاره . غصه نخورید . توکل کنید به خدا . من هم امیدم به خداست . همه مشکل دارن . همه آرزو دارن . همه نگران آینده شون هستن .
همه چیز وقتی خوب و دوست داشتنیه که خدا توش باشه . یعنی رنگ خدا داشته باشه .
براتون دعا می کنم .
شاد و سلامت باشید .
سلام. هم با هات هم دردی می کنم و هم ادت کردم. به خوندن ادامه بده ... در آی دی یاهو هم عضو شو. هر روز یک جمله ای چیزی ارسال می کنم.
با سلام و صلوات و اینا! چرا دیگه نمی نویسی؟ نکنه خود کشی کردی؟؟؟
مطالبت خیلی به دردم خورد
خیلی خوب بیان کردی که باید چیکار کنیم
ممنون
سلام
نمی دونم هنوز هم وبلاگت رو چک میکنی یا نه. چون خیلی وقته که ننوشتی. راستش خدا رو شکر من به این بیماری دچار نیستم، ولی یه جورایی احساس می کنم خیلی به هم شبیهیم. بگذریم نمی خوام زیاد در مورد خودم حرف بزنم.
من لینک وبلاگت رو توی
tarkehavas.blogfa.com
دیدم و چون اسم لینکت قشنگ بود اومدم و کل وبلاگت و نظراتش رو خوندم.
راستش یه وبلاگ دیگه هم با همین موضوع دیدم
www.a30re63.blogfa.com
اما توی اون وبلاگ تعداد نظرات خیلی بیشتر بود که اگه اشتباه نکنم به این دلیل بود که "اسیر" خودش به وبلاگهای دیگه رفته بود و ازشون کمک خواسته بود. خیلیها هم کمکش کرده بودن، و فکر کنم الآن به امید خدا، گوش شیطون کر، حالش خوبه.
فکر کنم این کار با روحیات تو جور در نیاد چون با روحیات من زیاد جور در نمیاد. اما «ید الله مع الجماعه». اونجا دیدم که یه کانون ترک راه افتاده که دارن دسته جمعی و با کمک هم توش پیش میرن. اگه خواستی یه سر به اونجا بزن.
راستی، از اون دوستت خبری داری:
islam313.blogsky.com
اون هم خیلی وقته که آپ نکرده.
ان شاء الله هر دو تاتون موفق باشین.
شب عاشوراست. من دعات میکنم(اگه قابل باشم) تو هم دعام کن.
پیداست تو هم مثل منی.